پرسش :
شبهه: در دوران پيامبر (ص) عدهاي فقير بودند و از روي وعدههاي بهشت به اسلام روي آوردند. مهمترين عامل در موفقيت پيامبر اكرم(ص) در پيشبرد اهداف خويش و استقبال مردم از آيين محمّدي، اعجازي بود كه در آيات قرآن كريم نهفته بود، كمتر كسي بود كه با كلام عرب آشنايي داشت و با شنيدن آيات قرآن سر تسليم فرود نميآورد.
شرح پرسش :
پاسخ :
با نيم نگاهي به تاريخ پيامبر اسلام و نخستين كساني كه دعوت آن حضرت را در پذيرش آيين جديد لبيك گفتند به خوبي ميتوانيم تحليل كنيم كه چه كساني و با چه اهدافي اين آيين را ميپذيرفتند؛ برخي از مورخان اسامي اشخاصي را كه پس از اميرالمؤمنين و خديجه كبري ـ عليهماالسلام ـ به اسلام روي آوردهاند، در صفحات تاريخ ثبت كردهاند كه نام تعدادي از آنان به شرح زير است:
زيدبن حارثه، ابوبكر، عثمان، زبير، عبدالرحمان عوف، طلحه، ابو عبيده جرّاح، ابو سلمه، ارقم، عثمان بن مظمون و برادران او قدامه و عبدالله، عبدالله بن جحش، جعفر بن ابي طالب و همسرش اسماء بنت عميس، بلال، عمار ياسر و پدر و مادر او و تعداد ديگري از مردان و زنان[1]
اين افراد و تعداد ديگري نخستين كساني بودند كه دعوت رسول خدا(ص) را در يكتاپرستي و روي گرداندن از بتها پذيرفتند، امّا نام اندكي از آنان در ميان افرادي است كه از فقر اقتصادي رنج ميبردند و بعيد است كه بگوئيم تنها عاملي كه سبب قبول اسلام از سوي آنان شده وعده بهشت باشد، زيرا صفحات تاريخ گواه و گوياي صفاي باطني و رسوخ ايمان واقعي در قلبهاي آنان ميباشد، چرا كه شكنجههاي طاقت فرسا نه تنها از ايمان آنان كاسته نشد بلكه نور ايمان در قلبهايشان افزون گشت.
اميه بن خلف«بلال» را در گرماي شديد نيمروز مكه روي سنگريزهاي تفتيده به پشت ميخوابانيد و با گذاشتن سنگي بزرگ روي سينهاش، او را شكنجه ميكرد و ميگفت: بايد به همين صورت بماني تا بميري يا به محمد(ص) كافر شوي و «لات و غري» را بپرستي، اما بلال همه آزارها را به جان ميخريد و در همان حالت شكنجه ميگفت «اُحد، أحد»[2]
آيا اينگونه استقامت و پايداري در دين را ميتوان به فراز از فقر و اميد به بهشت متهم كرد؟ قطعاً چنين احتمالي منتفي است، افزون بر اين هشام در اين باره ميگويد: بلال اسلام راستين را اختيار كرده و داراي قلبي پاك بود.[3]
طايفه بني مخزوم عمار و پدر و مادر وي را كه همگي اسلام آورده بودند در گرمترين ساعت روز روي سنگريزههاي مكه آزار ميدادند پيامبر اكرم(ص) (كه گاهي) از كنار آنان ميگذشت (و اين صحنه را ميديد) ميفرمود: اي آل ياسر صبر كنيد، قرار ما و شما در بهشت؛ مادر عمار ياسر را در حالي كه همه چيز جز اسلام روي گردانده بود، به شهادت رساندند.[4]
ياسر پدر عمّار نيز در مكّه به شهادت رسيد و عبدالله برادر وي نيز زير شكنجه از دنيا چشم فروبست.[5] به يقين ميتوان گفت: اگر كسي به طمع بهشت و به خاطر فرار از فقر مسلمان شده باشد، تا ايمان واقعي در قلب او رسوخ نكرده باشد، با تهديد و شكنجه طاقت فرسا، دست از آيين خود برميدارد و از ميدان دين خارج ميشود.
اينك پس از روشن شدن اين مطلب كه فرار از فقر و وعده بهشت، نقشي در رويكرد مردم عربستان به اسلام نداشت، به موضوع اوّل كه مهمترين عامل در پيشبرد اهداف رسول خدا(ص) به حساب ميآيد يعني جاذبه قرآن كريم برميگرديم و تنها به بيان دو نمونه بسنده ميكنيم:
1. اسعد بن زراره كه از مدينه به مكّه آمده بود به ديدار عتبه بن ربيعه رفت، عتبه جريان ظهور نبوت از سوي حضرت محمّد(ص) را با وي در ميان گذاشت و به او تاكيد كرد كه در هنگام طواف خانه خدا مبادا سخنان پيامبر نوظهور را بشنود و سخنان سحرآميز او در وي اثر بگذارد و به او پيشنهاد كرد كه پنبهاي در گوش خود بگذارد تا كلام پيامبر(ص) را نشنود؛ اسعد پس از ورود در مسجد الحرام شروع به طواف كرد، در حين طواف چشمش به آن حضرت افتاد، ديد در حجر اسماعيل نشسته و عدهاي از بنيهاشم از وي محافظت ميكنند، از ترس سحر كلام آن حضرت پيش نيامد، امّا سرانجام با خود انديشيد كه اين چه كار نابخردانهاي است كه من انجام ميدهم، پيش رفت و به رسم جاهليّت سلام كرد و گفت: «انعم صباحاً» حضرت در پاسخ وي فرمود خداي من تحيتي بهتر از اين فرستاده است و آن اينكه در هنگام ملاقات بايد گفت: «سلام عليكم» اسعد از پيامبر(ص) درخواست كرد كه هدف خود را از اين دعوت توضيح دهد. حضرت دو آيه از سوره انعام را كه مضمون آن به شرح زير است، براي اسعد قرائت نمود: من براي اين مبعوث شدهام كه شرك و بتپرستي را از بين ببرم؛ احسان به پدر و مادر در سرلوحه برنامه من است؛ فرزندكشي در آيين من به خاطر ترس از فقر كار زشتي شمرده ميشود، هدف ديگر از بعثت من اين است كه بشر را از كارهاي زشت پنهان و آشكار آن دور كنم، در شريعت من آدم كشي به ناحق ممنوع است؛ خيانت به مال يتيم حرام است، كم فروشي ممنوع است؛ هيچ كسي را بيش از توانايي خودش تكليف نميكنم؛ در گفتار خود عدالت پيشه باشيد و به پيمانهايي كه با خدا بستهايد وفا كنيد.[6]
2. وليد از قضات عرب بود و بسياري از مشكلات عرب به دست او حل ميشد، گروهي از قريش براي حلّ مشكل نفوذ اسلام به سوي او شتافته و قضاوت وي را درباره قرآن خواستار شدند، وليد در اينباره از آنان مهلت خواست، آنگاه در حجر اسماعيل به محضر پيامبر(ص) شرفياب شد و گفت: بخشي از شعرهايت را برايم بخوان، پيامبر(ص) فرمود: آنچه كه من ميگويم شعر نيست بلكه كلام خداست، رسول خدا(ص) سوره حم سجده را شروع كردند و به آيه شريفه «فإن أعرضوا فقل أنذرتكم صاعقه مثل صاعقه عادٍ و ثمود[7]» رسيدند؛ وليد اين آيات را شنيد و تمام موهاي او بر بدنش راست شد، از آنجا بلند شد و بدون آنكه به سمت قريش برود به خانه برگشت و مدّتي از خانه بيرون نيامد به طوري كه قريش ميگفتند وليد راه محمّد(ص) را در پيش گرفته است.[8]
وليد در مورد ديگري آياتي از سوره غافر را از پيامبر(ص) شنيد و سخت تحت تأثير قرار گرفت و هنگامي كه به سوي قوم خود بني مخزوم آمد، گفت: به خدا سوگند امروز از محمّد(ص) سخني شنيدم كه از قبيل كلام جن و انس نبود، شيريني خاص و زيبايي مخصوصي داشت، شاخههاي آن پر ميوه و ريشههاي آن پر بركت بود، سخني بود برجسته و هيچ سخني از آن برجستهتر نيست.[9]
نتيجه: از صفحات تاريخ اسلام درباره كساني كه به آيين هميشه جاويد خاتمالنبيين(ص) ايمان آورده بودند و نيز از قضاوتهايي كه درباره نفوذ سريع آيات قرآن كريم در قلبها، شده، ميتوان گفت: مهمترين عامل در پايبند شدن افراد و گروهها به آيين نبوي، مضامين قرآن كريم بوده است نه اينكه به خاطر فرار از فقر به جانب پيامبر(ص)، و دين او بشتابند؛ بله در ميان مسلمانان عدهاي هم فقير ديده ميشدند، امّا ايمان قلبي آنان مانع از اين است كه كسي بتواند ادعا كند كه ايمان آن عده هم به علت فرار از فقر بوده است.
[1] . ابن هشام، السيره النبويه، داراحياء التراث العربي، بيروت، ج1، صص 264 ـ 279 و صص 339 ـ 342.
[2] . همان، ص 339 ـ 340.
[3] . همان، ص 339.
[4] . همان، ص 342.
[5] . آيتي، محمد ابراهيم، تاريخ پيامبر اسلام، معاصر، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، بهمن 1366، ص 127.
[6] . انعام، 152 ـ 251، سبحاني، جعفر، فروغ ابديت، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، ج1، ص 24-22.
[7] . فصّلت، 13.
[8] . مجلسي، بحارالانوار، ج17، ص 211 ـ 212، به نقل از اعلام الوري.
[9] . طبرسي، مجمع البيان، دارالكتب الاسلاميه، تهران، جزء 10، ص387
www.andisheqom.com
با نيم نگاهي به تاريخ پيامبر اسلام و نخستين كساني كه دعوت آن حضرت را در پذيرش آيين جديد لبيك گفتند به خوبي ميتوانيم تحليل كنيم كه چه كساني و با چه اهدافي اين آيين را ميپذيرفتند؛ برخي از مورخان اسامي اشخاصي را كه پس از اميرالمؤمنين و خديجه كبري ـ عليهماالسلام ـ به اسلام روي آوردهاند، در صفحات تاريخ ثبت كردهاند كه نام تعدادي از آنان به شرح زير است:
زيدبن حارثه، ابوبكر، عثمان، زبير، عبدالرحمان عوف، طلحه، ابو عبيده جرّاح، ابو سلمه، ارقم، عثمان بن مظمون و برادران او قدامه و عبدالله، عبدالله بن جحش، جعفر بن ابي طالب و همسرش اسماء بنت عميس، بلال، عمار ياسر و پدر و مادر او و تعداد ديگري از مردان و زنان[1]
اين افراد و تعداد ديگري نخستين كساني بودند كه دعوت رسول خدا(ص) را در يكتاپرستي و روي گرداندن از بتها پذيرفتند، امّا نام اندكي از آنان در ميان افرادي است كه از فقر اقتصادي رنج ميبردند و بعيد است كه بگوئيم تنها عاملي كه سبب قبول اسلام از سوي آنان شده وعده بهشت باشد، زيرا صفحات تاريخ گواه و گوياي صفاي باطني و رسوخ ايمان واقعي در قلبهاي آنان ميباشد، چرا كه شكنجههاي طاقت فرسا نه تنها از ايمان آنان كاسته نشد بلكه نور ايمان در قلبهايشان افزون گشت.
اميه بن خلف«بلال» را در گرماي شديد نيمروز مكه روي سنگريزهاي تفتيده به پشت ميخوابانيد و با گذاشتن سنگي بزرگ روي سينهاش، او را شكنجه ميكرد و ميگفت: بايد به همين صورت بماني تا بميري يا به محمد(ص) كافر شوي و «لات و غري» را بپرستي، اما بلال همه آزارها را به جان ميخريد و در همان حالت شكنجه ميگفت «اُحد، أحد»[2]
آيا اينگونه استقامت و پايداري در دين را ميتوان به فراز از فقر و اميد به بهشت متهم كرد؟ قطعاً چنين احتمالي منتفي است، افزون بر اين هشام در اين باره ميگويد: بلال اسلام راستين را اختيار كرده و داراي قلبي پاك بود.[3]
طايفه بني مخزوم عمار و پدر و مادر وي را كه همگي اسلام آورده بودند در گرمترين ساعت روز روي سنگريزههاي مكه آزار ميدادند پيامبر اكرم(ص) (كه گاهي) از كنار آنان ميگذشت (و اين صحنه را ميديد) ميفرمود: اي آل ياسر صبر كنيد، قرار ما و شما در بهشت؛ مادر عمار ياسر را در حالي كه همه چيز جز اسلام روي گردانده بود، به شهادت رساندند.[4]
ياسر پدر عمّار نيز در مكّه به شهادت رسيد و عبدالله برادر وي نيز زير شكنجه از دنيا چشم فروبست.[5] به يقين ميتوان گفت: اگر كسي به طمع بهشت و به خاطر فرار از فقر مسلمان شده باشد، تا ايمان واقعي در قلب او رسوخ نكرده باشد، با تهديد و شكنجه طاقت فرسا، دست از آيين خود برميدارد و از ميدان دين خارج ميشود.
اينك پس از روشن شدن اين مطلب كه فرار از فقر و وعده بهشت، نقشي در رويكرد مردم عربستان به اسلام نداشت، به موضوع اوّل كه مهمترين عامل در پيشبرد اهداف رسول خدا(ص) به حساب ميآيد يعني جاذبه قرآن كريم برميگرديم و تنها به بيان دو نمونه بسنده ميكنيم:
1. اسعد بن زراره كه از مدينه به مكّه آمده بود به ديدار عتبه بن ربيعه رفت، عتبه جريان ظهور نبوت از سوي حضرت محمّد(ص) را با وي در ميان گذاشت و به او تاكيد كرد كه در هنگام طواف خانه خدا مبادا سخنان پيامبر نوظهور را بشنود و سخنان سحرآميز او در وي اثر بگذارد و به او پيشنهاد كرد كه پنبهاي در گوش خود بگذارد تا كلام پيامبر(ص) را نشنود؛ اسعد پس از ورود در مسجد الحرام شروع به طواف كرد، در حين طواف چشمش به آن حضرت افتاد، ديد در حجر اسماعيل نشسته و عدهاي از بنيهاشم از وي محافظت ميكنند، از ترس سحر كلام آن حضرت پيش نيامد، امّا سرانجام با خود انديشيد كه اين چه كار نابخردانهاي است كه من انجام ميدهم، پيش رفت و به رسم جاهليّت سلام كرد و گفت: «انعم صباحاً» حضرت در پاسخ وي فرمود خداي من تحيتي بهتر از اين فرستاده است و آن اينكه در هنگام ملاقات بايد گفت: «سلام عليكم» اسعد از پيامبر(ص) درخواست كرد كه هدف خود را از اين دعوت توضيح دهد. حضرت دو آيه از سوره انعام را كه مضمون آن به شرح زير است، براي اسعد قرائت نمود: من براي اين مبعوث شدهام كه شرك و بتپرستي را از بين ببرم؛ احسان به پدر و مادر در سرلوحه برنامه من است؛ فرزندكشي در آيين من به خاطر ترس از فقر كار زشتي شمرده ميشود، هدف ديگر از بعثت من اين است كه بشر را از كارهاي زشت پنهان و آشكار آن دور كنم، در شريعت من آدم كشي به ناحق ممنوع است؛ خيانت به مال يتيم حرام است، كم فروشي ممنوع است؛ هيچ كسي را بيش از توانايي خودش تكليف نميكنم؛ در گفتار خود عدالت پيشه باشيد و به پيمانهايي كه با خدا بستهايد وفا كنيد.[6]
2. وليد از قضات عرب بود و بسياري از مشكلات عرب به دست او حل ميشد، گروهي از قريش براي حلّ مشكل نفوذ اسلام به سوي او شتافته و قضاوت وي را درباره قرآن خواستار شدند، وليد در اينباره از آنان مهلت خواست، آنگاه در حجر اسماعيل به محضر پيامبر(ص) شرفياب شد و گفت: بخشي از شعرهايت را برايم بخوان، پيامبر(ص) فرمود: آنچه كه من ميگويم شعر نيست بلكه كلام خداست، رسول خدا(ص) سوره حم سجده را شروع كردند و به آيه شريفه «فإن أعرضوا فقل أنذرتكم صاعقه مثل صاعقه عادٍ و ثمود[7]» رسيدند؛ وليد اين آيات را شنيد و تمام موهاي او بر بدنش راست شد، از آنجا بلند شد و بدون آنكه به سمت قريش برود به خانه برگشت و مدّتي از خانه بيرون نيامد به طوري كه قريش ميگفتند وليد راه محمّد(ص) را در پيش گرفته است.[8]
وليد در مورد ديگري آياتي از سوره غافر را از پيامبر(ص) شنيد و سخت تحت تأثير قرار گرفت و هنگامي كه به سوي قوم خود بني مخزوم آمد، گفت: به خدا سوگند امروز از محمّد(ص) سخني شنيدم كه از قبيل كلام جن و انس نبود، شيريني خاص و زيبايي مخصوصي داشت، شاخههاي آن پر ميوه و ريشههاي آن پر بركت بود، سخني بود برجسته و هيچ سخني از آن برجستهتر نيست.[9]
نتيجه: از صفحات تاريخ اسلام درباره كساني كه به آيين هميشه جاويد خاتمالنبيين(ص) ايمان آورده بودند و نيز از قضاوتهايي كه درباره نفوذ سريع آيات قرآن كريم در قلبها، شده، ميتوان گفت: مهمترين عامل در پايبند شدن افراد و گروهها به آيين نبوي، مضامين قرآن كريم بوده است نه اينكه به خاطر فرار از فقر به جانب پيامبر(ص)، و دين او بشتابند؛ بله در ميان مسلمانان عدهاي هم فقير ديده ميشدند، امّا ايمان قلبي آنان مانع از اين است كه كسي بتواند ادعا كند كه ايمان آن عده هم به علت فرار از فقر بوده است.
[1] . ابن هشام، السيره النبويه، داراحياء التراث العربي، بيروت، ج1، صص 264 ـ 279 و صص 339 ـ 342.
[2] . همان، ص 339 ـ 340.
[3] . همان، ص 339.
[4] . همان، ص 342.
[5] . آيتي، محمد ابراهيم، تاريخ پيامبر اسلام، معاصر، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، بهمن 1366، ص 127.
[6] . انعام، 152 ـ 251، سبحاني، جعفر، فروغ ابديت، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، ج1، ص 24-22.
[7] . فصّلت، 13.
[8] . مجلسي، بحارالانوار، ج17، ص 211 ـ 212، به نقل از اعلام الوري.
[9] . طبرسي، مجمع البيان، دارالكتب الاسلاميه، تهران، جزء 10، ص387
www.andisheqom.com
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}